رزا ، سازش را روی لب های  کوچک نرمش بودند گذاشت . 

آهنگ "وطن زیبا" را زد . همه به باران خیره شده و آهنگ زیبای ساز دهنی گوش می کردند . 

وقتی تمام شد و رزا چشم های سیاهش را باز کرد ، دید همه به او خیره شدند ، همه او را تشویق کردند .

بعد خانم جولیا در را باز کرد و گفت : "رزا و سوزان ، بیایند بیرون ."

هر دو به اتاق خانم جولیا رفتند .

دیدند زن و مردی  با لباس هایی زیبا جلوی آنها نشسته اند . خانم با زبان اشاره به آنها گفت :

"من خانم آنا ، مادرتان و این هم توماس پدرتان است . من به شما گل دخترا برای شادی خانواده احتیاج دارم .

شما نوازنده های ماهری هستید . ما هم پیانو ، فلوت و ساز دهنی داریم تازه گیتار هم داریم ."

سوزان خوشحال شد و مادر را بغل کرد . رزا هم در فکر فرو رفته بود . به خودش گفت :

"چرا من ؟ چرا من که کم شنوا هستم را انتخاب کرده اند ؟

توماس هم گفت : "سلام رزا و سوزان ؛ من پدر جدیدتان هستم ."

و این داستان ادامه دارد .

#بانوی سبز


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Greg آموزش طراحي سايت با php Jessica طراحی سایت / سئو سایت / تبلیغات گوگل vapormoonline خدمات اینستاگرام sun art Sara Jessie DDPCH is a shipping service with Door to Door, Air, Sea(FCL/LCL) , in China.